ویژگی های فنی مهم در تولید تایر خودروهای برقی

خودروهای برقی (EV) در مقایسه با مدل‌های مجهز به موتور احتراق داخلی، نیازهای پیچیده‌تری برای تایر دارند. تایرهای مخصوص EV باید دوام بالاتری داشته باشند، مقاومت غلتشی را کاهش دهند، صدای حرکت را کنترل کنند و چسبندگی بهتری ارائه دهند. لاستیک‌های لوکس مخصوص خودروهای برقی به انتخاب محبوب خودروسازان تبدیل شده‌اند؛ موضوعی که تولیدکنندگان تایر را در موقعیتی ممتاز برای بهره‌برداری از حاشیه سود بالاتر و رشد حجم تولید قرار می‌دهد. گذار به خودروهای برقی، فرصتی طلایی برای برندهای تایر لوکس فراهم کرده تا هم سودآوری و هم سهم بازار خود را افزایش دهند. شرکت‌هایی مانند میشلن که از توان تحقیق و توسعه، آمادگی نظارتی و جایگاه استراتژیک در بازارهای نوظهور برخوردارند، در این مسیر پیشتاز هستند.

تحلیل‌ها نشان می‌دهد که تولیدکنندگان تایرهای برقی ممتاز با فناوری پیشرفته، آمادگی قانونی و حضور در بازارهای در حال رشد خودروهای برقی، آماده بهره‌برداری از این تحول هستند؛ هم از نظر افزایش حاشیه سود و هم از نظر رشد فروش. این در حالی است که افزایش مقررات زیست‌محیطی و دعاوی حقوقی مرتبط با انتشار ذرات تایر، خطر جنگل‌زدایی و ترکیبات شیمیایی سمی، می‌تواند رشد برندهای تایر ارزان‌قیمت در بازارهای غربی را محدود کند.

 

انقلاب خاموش: فناوری‌های نوین در تایرهای خودروهای برقی

خودروهای برقی نیازهای متفاوتی نسبت به خودروهای سنتی با موتور احتراق داخلی (ICEV) دارند. وزن بالاتر ناشی از باتری‌ها (حدود ۲۵٪ بیشتر)، گشتاور آنی و نبود صدای موتور، همگی عواملی هستند که موجب افزایش ساییدگی تایر و نیاز به فناوری‌های خاص می‌شوند.

برای پاسخ به این نیازها، تایرهای EV باید دوام بیشتری داشته باشند، مقاومت غلتشی را کاهش دهند، نویز را کنترل کنند و عملکرد چسبندگی بالاتری ارائه دهند. این مجموعه الزامات، چالش‌های فنی قابل‌توجهی برای تولیدکنندگان تایر ایجاد کرده و نیازمند سرمایه‌گذاری گسترده در تحقیق و توسعه ترکیبات لاستیکی است.

برندهای ممتاز مانند میشلن، پیرلی، کانتیننتال، بریجستون و هانکوک با بهره‌گیری از فناوری‌های پیشرفته، توانایی تولید تایرهایی را دارند که به‌طور مداوم با نیازهای خودروهای برقی هم‌راستا هستند. این مزیت فناورانه به آن‌ها اجازه داده تا تایرهای EV را با قیمتی ۱۵ تا ۲۰ درصد بالاتر از تایرهای ICEV مشابه عرضه کنند و به حاشیه سودی ۱۰ تا ۱۵ درصد بیشتر دست یابند.

از سوی دیگر، برای خودروسازان نیز استفاده از این تایرهای تخصصی منطقی است؛ چرا که کاهش مقاومت غلتشی می‌تواند برد خودرو را تا ۱۵ درصد افزایش دهد، آن هم با تنها یک‌چهارم هزینه توسعه باتری.

 

رشد چشمگیر تایرهای خودروهای برقی تا سال ۲۰۲۸

پیش‌بینی می‌شود حجم تایرهای مخصوص خودروهای برقی (EV) تا سال ۲۰۲۸ بیش از دو برابر شود و حدود ۲۵٪ از تایرهای تجهیزات اصلی (OE) جهانی و ۱۰٪ از فروش تایرهای بازار پس از فروش را به خود اختصاص دهد.

گذار به خودروهای برقی، فرصت قابل توجهی برای رشد حجم تولید تایرها فراهم می‌کند. تایرهای EV به دلیل نرخ سایش ۲۰٪ بالاتر نسبت به تایرهای خودروهای احتراق داخلی (ICEV)، نیازمند تعویض سریع‌تری هستند. این روند از سال‌های ۲۰۲۶ تا ۲۰۲۷ در بازار پس از فروش نمود بیشتری خواهد یافت، زیرا نخستین موج خودروهای برقی بازار انبوه به تایرهای جایگزین نیاز پیدا می‌کند. این رشد حجم با مزیت مهمی همراه است: تایرهای جایگزین معمولاً حاشیه سودی ۲ تا ۳ برابر بیشتر از تایرهای OE دارند. برآوردها نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۲۸، تایرهای خودروهای برقی می‌توانند موجب بهبود ۱ تا ۲ درصدی در حاشیه سود کلی تولیدکنندگان تایرهای پریمیوم شوند.

 

تسلط برندهای لوکس بر بازار تایرهای EV

مزایای فناورانه موجب شده‌اند که تولیدکنندگان لوکس سهم نامتناسبی از بازار تایرهای خودروهای برقی را به خود اختصاص دهند، به‌ویژه در بازار پرشتاب چین. اگرچه حجم فعلی فروش تایرهای خودروهای برقی در مقیاس جهانی هنوز محدود است، اما انتظار می‌رود تا سال ۲۰۲۸ این حجم بیش از دو برابر شود و همان‌طور که اشاره شد، ۲۵٪ از تایرهای OE و ۱۰٪ از تایرهای بازار پس از فروش را شامل شود.

 

مزیت تحقیق و توسعه: برتری پایدار برندهای ممتاز

تولیدکنندگان لوکس به لطف سرمایه‌گذاری گسترده در تحقیق و توسعه، جایگاه فناوری خود را حفظ کرده‌اند. برای نمونه، شرکت میشلن سالانه حدود ۱.۲۵ میلیارد دلار در تحقیق و توسعه تایر سرمایه‌گذاری می‌کند و بیش از ۶۰۰۰ متخصص در ۹ مرکز تحقیقاتی دارد؛ رقمی که تقریباً ۱۰ برابر بیشتر از برندهای اقتصادی مانند Sailun یا LingL است.

این مزیت تحقیقاتی به تولیدکنندگان ممتاز اجازه می‌دهد تا ترکیبات و طراحی‌هایی را توسعه دهند که بتوانند الزامات پیچیده تایر خودروهای برقی —شامل دوام، کاهش مقاومت غلتشی و عملکرد چسبندگی—را به‌طور متوازن برآورده کنند.

 

میزان سایش تایرهای شرکت های مختلف (میلی گرم در هر کیلومتر/تن)

مزایای نظارتی: تقویت جایگاه برندهای ممتاز

تحولات نظارتی نیز به نفع تولیدکنندگان تایرهای پریمیوم عمل می‌کند و مزیت رقابتی آن‌ها را نسبت به برندهای ارزان‌قیمت افزایش می‌دهد. این مقررات، کل چرخه عمر تایر را هدف قرار داده‌اند؛ از منبع مواد اولیه تا انتشار ذرات معلق در پایان عمر محصول. ما همچنان با تولیدکنندگان ممتاز در تعامل هستیم تا اطمینان حاصل شود که این مزیت پایداری حفظ خواهد شد.

 

مقررات EURO7 و چالش سایش تایر

اتحادیه اروپا از سال ۲۰۲۸ مقررات جدیدی تحت عنوان EURO7 برای کنترل نرخ سایش تایر اعمال خواهد کرد. این مقررات احتمالاً کاهش ۳۵ تا ۵۰ درصدی در نرخ سایش را الزامی می‌سازد و تمرکز اصلی آن بر کاهش انتشار ذرات معلق ناشی از سایش تایر و جاده (TRWP) است؛ ذراتی که به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان آلاینده‌های مهم زیست‌محیطی شناخته می‌شوند.

تحلیل‌ها نشان می‌دهد که برندهای لوکس مانند میشلن و کانتیننتال در حال حاضر عملکرد بهتری نسبت به رقبای اقتصادی دارند. به‌ویژه میشلن با نرخ ساییدگی ۲۰٪ کمتر از میانگین صنعت، عملکردی چشمگیر دارد. این مقررات جدید احتمالاً برندهای ارزان‌قیمت را مجبور به سرمایه‌گذاری گسترده در فناوری ترکیبات و طراحی تایر خواهد کرد؛ در غیر این صورت، ممکن است با خطر حذف از بازار اروپا مواجه شوند.

 

تعهد برندهای لوکس به کاهش نرخ ساییدگی و مزیت رقابتی در برابر مقررات جدید

برندهای لوکس مانند پیرلی اهداف مشخصی را برای کاهش نرخ ساییدگی تایر در طول زمان تعیین کرده‌اند و با این اقدام، تعهد خود را به رویکردی پیشگیرانه در برابر چالش‌های زیست‌محیطی نشان داده‌اند. این رویکرد آن‌ها را در موقعیتی ممتاز قرار می‌دهد؛ به‌ویژه در شرایطی که مقررات سخت‌گیرانه‌تر می‌شوند و برندهای اقتصادی برای تطابق با الزامات جدید با دشواری بیشتری مواجه خواهند شد.

 

چالش 6PPD: افزودنی پرکاربرد با پیامدهای زیست‌محیطی

6PPD یک افزودنی شیمیایی رایج در تایرهای جهانی است که برای کاهش تخریب و افزایش عمر تایر استفاده می‌شود. اما در فرآیند تجزیه، ترکیبی به نام 6PPD-quinone تولید می‌کند که با آسیب‌های جدی به گونه‌هایی از ماهی، به‌ویژه سالمون، مرتبط دانسته شده است. پرونده‌های حقوقی مرتبط با این موضوع در کالیفرنیا در جریان است و انتظار می‌رود در آینده‌ای نزدیک مورد توجه قانون‌گذاران ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار گیرد.

تحلیل‌ها نشان می‌دهد که برندهای ممتاز معمولاً از غلظت کمتری از 6PPD در محصولات خود استفاده می‌کنند، در حالی که تولیدکنندگان ارزان‌قیمت غلظت بالاتری دارند. این تفاوت، همراه با نرخ ساییدگی کمتر تایرهای لوکس، منجر به آزادسازی کمتر 6PPD در محیط زیست در طول عمر تایر می‌شود.

با افزایش تمرکز قانون‌گذاران بر این موضوع، وابستگی کمتر برندهای ممتاز به 6PPD می‌تواند مزیت رقابتی مهمی برای آن‌ها ایجاد کند. اگرچه در حال حاضر جایگزین مناسبی برای این ماده وجود ندارد، اما برندهایی با توان تحقیق و توسعه بالا در موقعیت بهتری برای توسعه راه‌حل‌های جایگزین در صورت اعمال محدودیت‌های قانونی قرار دارند.

 

مقررات جنگل‌زدایی اتحادیه اروپا (EUDR): چالش جدید برای زنجیره تأمین تایر

مقررات جنگل‌زدایی اتحادیه اروپا (EUDR) که از پایان سال ۲۰۲۵ اجرایی می‌شود، شرکت‌ها را ملزم می‌کند تا اثبات کنند زنجیره تأمین آن‌ها عاری از جنگل‌زدایی است. این موضوع برای صنعت تایر اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا لاستیک طبیعی—به‌عنوان ماده اولیه کلیدی—در زمره کالاهای پرریسک از نظر جنگل‌زدایی قرار دارد.

ما مدت‌هاست بر اجرای EUDR در صنعت تایر تمرکز کرده‌ایم و با تشکیل گروه کاری سرمایه‌گذاران، تلاش کرده‌ایم صنعت خودروسازی را به سمت زنجیره تأمین عاری از جنگل‌زدایی سوق دهیم. ارزیابی‌های ما، که با پلتفرم‌های شخص ثالث مانند ZSL SPOTT و CDP Forests پشتیبانی می‌شود، شکاف قابل‌توجهی را میان تولیدکنندگان ممتاز و اقتصادی نشان می‌دهد.

برندهای ممتاز به قابلیت ردیابی کامل زنجیره تأمین نزدیک شده‌اند، سیاست‌های پایداری خود را توسعه داده‌اند و سیستم‌های پیشرفته‌ای برای ارزیابی و مدیریت تأمین‌کنندگان دارند. در مقابل، برندهای ارزان‌قیمت هنوز در مراحل ابتدایی برنامه‌ریزی برای رعایت EUDR هستند و مسیر روشنی برای تطابق با این مقررات ندارند. این موضوع از آن جهت حیاتی است که اتحادیه اروپا می‌تواند شرکت‌های متخلف را تا سقف ۴٪ از درآمدشان در بازار اروپا جریمه کند.

افزون بر این، انتظار می‌رود اجرای EUDR موجب افزایش ۵ تا ۱۰ درصدی قیمت لاستیک طبیعی شود. تولیدکنندگان ارزان‌قیمت بیشتر در معرض این افزایش هستند، زیرا لاستیک طبیعی سهم بیشتری از بهای تمام‌شده محصولات آن‌ها را تشکیل می‌دهد (۱۵ تا ۲۰٪ در برابر ۷ تا ۸٪ برای برندهای ممتاز). این اختلاف هزینه می‌تواند مزیت قیمتی برندهای اقتصادی را به‌طور قابل‌توجهی کاهش دهد.