اخیرا یک نظر سنجی در گروه های تایری مطرح شد مبنی بر اینکه در حال حاضر اولویتهای صنعت تایر ایران برای حفظ وضعیت موجود و توسعه چیست؟
در این نظر سنجی که البته خیلی مورد استقبال فعالین صنعت تایر قرار نگرفت به مواردی چون توسعه صادرات تامین به موقع ارز مورد نیاز صنعت برای خرید مواد اولیه توسط بانک مرکزی لغو قیمت گذاری دستوری جلوگیری از واردات تایر حمایت دولت از صنایع تایرسازی در به روز رسانی ماشین آلات دریافت فناوری و تامین ارز برای توسعه اشاره شده بود.
بی شک در این نظر سنجی تمامی موارد ذکر شده به درستی چالشهای موجود در صنعت تایر به طور خاص و سایر صنایع به طور عام را به تصویر کشیده است. به نظر من برخی چالشهای اشاره شده عوامل وابسته بوده و خود تابع متغیرهای دیگر هستند.
اگر بنگاه صنعتی فرایند تولید خود را اعم از دانش فنی تولید بخش نرم افزاری (فناوری و ماشین آلات بخش سخت افزاری فناوری ) به روز رسانی نکند هیچگاه نمیتواند صحبت از توسعه در دریای متلاطم فناوری کند و به طور یقین توسعه صادرات نیز در حد شعار باقی میماند عوامل اشاره شده در نظر سنجی را میتوان به دو دسته بقا و توسعه در راستای رقابت در بازارهای منطقه ای و جهانی طبقه بندی کرد برخی واحدهای تولید تایر در کشور بنا به دلایل متعددی شرایط بقا را یک به یک از دست داده و شاید متأسفانه بایستی گفت که دیگر فرصتی برای بقا ندارند.
پیش بینی میشود تا پایان سال جاری میزان فروش صنعت تایر ایران به مرز ۵۰ هزار میلیارد تومان برسد و
سود حاصل از فروش به عددی حدود ۷ هزار میلیارد تومان؛ هر چند که سهم شرکتهای درگیر بقا از این سبد
فروش و سود حاصله بسیار کمتر از شرکتهای پیشرو در صنعت تایر ایران است.
بر اساس استانداردها به طور میانگین یک واحد تولید کننده تایر با ظرفیت تولیدی ۳۰ هزار تن و فروش ۵ هزار میلیارد تومان در سال که به جز بارز کرمان اغلب شرکتهای پیشرو دیگر نیز دارای این ظرفیت هستند و میبایستی سالیانه ۵ درصد از فروش خود معادل ۲۵۰ میلیارد تومان را صرف نگهداری و تعمیرات ماشین آلات فرسوده خود کند.
علاوه بر این جایگزینی ماشین آلات فرسوده و مستهلک شده نیز مقادیر معتنابهی از نقدینگی شرکتها را به خود اختصاص می دهد، در غیر اینصورت ماشین تولید هر سال مستهلک تر و فرسوده تر میشود؛ اتفاقی که متاسفانه دامنگیر صنعت تایر کشور شده است و افزایش نرخ ارز موجب گشته که ذخیره های ریالی استهلاک ماشین آلات که بر اساس استانداردهای حسابرسی لحاظ میشوند، به هیچ عنوان تکافوی به روزرسانی ماشین آلات فرسوده را ندهد و این چرخه معیوب مدام تکرار میشود.
در فرایند توسعه که نیاز به نرم افزارها و سخت افزارهای مناسب و ماشین آلات به روز شده دارد، سرمایه گذاری هایی به مراتب بیشتر مورد نیاز است، لذا تنها راه چاره استفاده از سود عملیاتی حاصل از فروش و آورده نقدی سهامداران میباشد؛ هر چند که رابطه منطقی بین سود ریالی حاصل از عملیات تولید و سرمایه گذاری دلاری خرید ماشین آلات و دانش فنی تولید فناوری تولید وجود ندارد و امروزه کمتر سرمایه گذاری پا به عرصه میگذارد.
با این وجود مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره شرکتها می بایستی سهامداران خود را مجاب به سرمایه گذاری در امور توسعه شرکتها کنند. در غیر اینصورت شرکت های پیشرو نیز به شرکتهای درگیر بقا تبدیل میشوند. در حال حاضر شرکتهای تولیدی تبدیل به ماشین تولید برای سهامداران خود در بخشهای دولتی، خصولتی و خصوصی شده اند و انتظار سهامداران سوددهی بیشتر است و کمتر به توان نحیف شرکتها بویژه در به روزرسانی ماشین آلات توجه میکنند.
شاید این حق را سهامداران واحدها برای خود قائلند که ما بایستی بازده سرمایه گذاری خود را به عینه مشاهده کرده و از محل تقسیم سود حاصله زخمهای دیگر خود را التیام بخشیم؛ اتفاقی که در صندوقهای سرمایه گذاری دولتی و خصولتی و بعضا بخش های خصوصی به وفور مشاهده شده و معمولاً بلافاصله پس از برگزاری مجامع شرکت ها، سهامداران، چک سود سهام خود را نقد میکنند.
لذا توصیه میشود که شرکتها در وهله اول شرایط بقا را که همان نگهداری تعمیرات بهسازی و نوسازی ماشین آلات میباشد را تامین نمایند و سپس مصرانه در پی تامین سرمایه لازم برای توسعه فناوری هم در حوزه دانش فنی و هم تجهیزات نوین در راستای فناوری روز دنیا باشند.
بدیهی است که در این مسیر با چالشهای زیادی مواجهند، اما در صورت حصول نتیجه در ادامه رسیدن به دستاوردهایی چون توسعه صادرات و حضور در بازارهای منطقه ای ساده تر خواهد شد و صنعت تایر ایران را از بیماری همیشگی خود که همانا درونگرا بودن است نجات میدهد.
بسیار تأمل برانگیز است که صنعت قدیمی و راهبردی تایر ایران با بیش از ۶۰ سال قدمت هرگز نتوانسته است سهمی بالاتر از ۲ تا ۳ درصد از تولید خود را در بازارهای صادراتی عرضه نماید و همواره برای تامین ارز مورد نیاز خرید مواد اولیه و تجهیزات دست به دامان دولتمردان و بانک مرکزی بوده است؛ در حالی که این صنعت در سال تنها به ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار ارز نیازمند است و می تواند با یک برنامه منسجم و صادرات ۷۰ هزار تنی در سال به آن دست یابد. این در حالی است که اندازه بازارهای منطقه در حوزه کشورهای خلیج فارس و کشورهای حوزه CIS بالغ بر ۵ میلیارد دلار است.
نکته دیگری که بیشتر شرکتهای پیشروی صنعت تایر میبایستی به آن توجه کنند فضای تقاضای تایرهای رینگ ۱۶ تا ۲۰ در گروه تایرهای سواری رادیال تایرهای وانتی رادیال و تایرهای باری اتوبوسی رادیال میباشد.
مطالعات اولیه نشان میدهد با وجودی که سه چهار سالی است که سهم تایرهای رادیال سواری در رینگهای ۱۶ تا ۲۰ از ۲ درصد سبد تولیدی به حدود ۱۰ درصد رسیده که البته این سهم در شرکتها از صفر تا بیست درصد متغیر است، اما استقبال بازار تقاضا از این تایرها در حد قابل قبولی نبوده است.
گواه این مدعا اینکه قیمت برخی از تایرها در این گروه محصول حتی از قیمت تایرهای رینگ ۱۳ و ۱۴ نیز پایین تر است و تفاوت معناداری با قیمت تایرهای مشابه خارجی نیز دارند. این امر نیاز به یک آسیب شناسی ویژه در یک کار مشترک بین شرکتهای تولید کننده این گروه از تایرها دارد به گونه ای که فضای روحی روانی متقاضیان بازار تقاضا و افکار عمومی را به سمت استفاده از تولید داخل سوق دهند.
جلسات متعدد روشنگری و فنی با نمایندگان فروش، فروشندگان تایر و خودروسازان میتواند در این خصوص بسیار راهگشا باشد. در این زمینه انجمن های تایر شرکت مهندسی و تحقیقات صنایع لاستیک و واحدهای خدمات پس از فروش شرکتها نقش بسیار موثری خواهند داشت.
در انتها این که مدتهاست به این موضوع فکر میکنم که اگر مشکل چند نرخی بودن ارز در کشور برطرف و قیمت گذاری دستوری نیز منتفی شود که بر این باورم در آینده نه چندان دور محقق میشود چه مطالبات منسجمی می بایستی از دولتمردان و حاکمیت داشته باشیم.
چشمها را باید شست جور دیگری باید دید به امید سرافرازی صنعت تایر کشورم دکتر سعید تقوایی مهرماه ۱۴۰۳